محو میشی..محو میشی؟ :)

ساخت وبلاگ
پیروِ مصراعِ "دل که رنجید از کسی، خُرسند کردن مشکل است.." گوشی م رو روشن کردم، وارد کانتکت هام شدم و ایموجی ای که روی شماره ی سآرا بود رو پاک کردم..سآرا میبینی چقدر بده یکهو اینهمه افول کنی؟ میبینی چقدر بده که با کسی که دوست تِ بعد از چهار روز همچنان فضایی رفتار کنی؟ همه ی این آخر هفته از رفتار هات ترسیده بودمُ رنجورُ در حال فکر کردن به رابطه مون..یک طوری که فکر کردن به هیچ کدوم از خاطره هامون نتونست حالم رو خوب کنه، رفتارهات مثل حیواناتِ شکاری ای بودن که دنبال حس های خوبمون کرده بودنُ تو فکرِ شکارشون بودن..عطایت را به لقایت بخشیدم دختر جانم..ولی از الان بهت نمیگم، من هنوز فاصله ی کنکور تا کنکور عملی ای رو در پیش دارم که باید هفته ای چند تا اجرا ببینم، و تو تنها کسی هستی که میتونی اونموقع همراهی م کنی!

پ.ن: وقتی توی رابطه ای به این فکر افتادید که باید برای کدوم منفعتی که بهتون تعلق میگیره توی اون دوستی باقی بمونید، بدونید که گِرهِ قلبهاتون از هم باز شده، بدونید که نباید خیلی برای رابطه تون تلاش کنید..

پ.ن ٢: همیشه خيلي کیف میکردم از داشتنِ معلم هایی که بعد از تموم شدنِ اون سالِ به خصوص دیگه معلم م نبودن و دوست م بودن..یک طوری انگار که خیلی افتخار آميز بوده برام توی دل م اينى كه افرادِ فهیمُ دوست داشتنی ای که اینهمه ازم بزرگترن من رو قابل ميدونن براى دوستى با خودشون :) دوستیِ منُ خآنمِ طراحی هم از پارسال جون گرفت، از علاقه مون به نامجو، از آهنگ هایی که برای هم میفرستادیمُ فیلم هایی که برای هم میُوردیم، از آویزِ کیفی که یادگاریِ من بود برایِ روزِ تولد شون.. :)

پ.ن ٣: آخ که اگه بدونییید چقدر بینِ اینهمه آشفتگیُ دل-گرفتگی بهم چسبید جمله جمله های صحبت های امروزتون.. :) #ف.ح #ف.ط

پ.ن ٤: این گپ هایِ دو نفرهُ نیم ساعتِ ای که با بابا دارم، دنیاییِ برای خودش..میدونی چقدر حسِ عاقل بودن میده بهم..؟ :)

چند سالِ ديگه ميگم ١٥ـِ آذر بود.....
ما را در سایت چند سالِ ديگه ميگم ١٥ـِ آذر بود.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : messageinabottle بازدید : 151 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 3:55