دوست داشتنىِ ها..خيلي هم دوست داشتنىِ..ولى ميگم سآرا..كمرمون نشكنه يهو..ديدى وزنِ كوله هامونُ؟
پ.ن: ساعت ١ بامداد رفتيد سينما تا آينه بغل ى رو ببينيد كه گلزار بازيگرشِ واقعا..؟
پ.ن ٢: ببين خب..اين حالتِ اينطورى م رو نگاه..اون سه شنبه هايى كه غمگين بودى فردا صبح ش غم ت رو آفتاب ميبرد با خودش..الان چى اين بار؟ آفتاب چطورى اين حالتِ درگير كننده رو ببره با خودش هوم؟ حالا با همين حالِ گيج و خلسه وار برو سر كلاس تا قناعت به غم رو ياد بگيرى..
پ.ن ٣: بايد چيكار كنم با فكرِ سالِ بعد كه ديگه هيچ كلاسِ كنكورى وجود نداره..؟ سه شنبه هام هميشه تو رو كم خواهند داشت :(
پ.ن ٤: البته ميدونى اين دلتنگى و غمِ در نهايت نبودن ت هست هميشه، حتى توى همين حالتِ گيج و خلسه وار..بله..هيچ مپندار كه مرا ازين غمِ خفته دمى رهايى هست..
#م.م..
چند سالِ ديگه ميگم ١٥ـِ آذر بود.....برچسب : بورزِدلفريبِ, نویسنده : messageinabottle بازدید : 134