اگه دوستى داريد كه داره سعى ميكنه اين فوبيارو توى خودش از بين ببره و شجاع بازى در بيارِ، بى نوا تر يد؛
و اگه توى كشورى زندگى ميكنيد كه از ساعت ٦ عصر به بعد حقيقتاً نا امن ترين ه..بى نوا ترين يد..
از معايب يك پيش دانشگاهىِ ترسو بودن اينه كه هنوز نه گواهى نامه دارى و نه ماشين، و وقتى كه كسى نيست تا برسوندت به مقصد بايد از خونه ى دوستت تا ميدونِ صنعت رو پياده بريد تا برسيد به مترو..اون هم در حالى كه هر چند لحظه يكبار مجبورى گردن ت رو مثلِ جغد به طور كامل بچرخونى تا ذره اى اطمينان خاطر پيدا كنى كه به مقصد خواهى رسيد..
ميدونى مدام يادِ حالِ بد اون شبى م كه يكهو اون آقاى ترسناك از پشت ديوار درومد و با غير منتظره ترين حالت ممكن پريد جلومون و من تا رسيدنِ به خونه در حالِ لرزيدن بودم..دوست ندارم اين حالتِ آزاردهنده اى رو كه توى خواب هم حتى ول كن نيست..اصلا دوست ندارم.. :'(
پ.ن :سآرا؟ با اين اوصاف همچنان بر اينى كه بايد اينطورى با ترست مقابله كنى؟ با هندزفرى در گوش گذاشتن حتى در شب؟ :(
پ.ن ٢: ام..خوب ترين سه شنبه ست.. :) ميگم كه، فكر نكن نفهميدم كه همچنان بر سرِ آنى كه عاقل نباشى، ولى خب حداقل همين كه حرفِ بى موردى نزدى (به جز اون happy tree friends البته :/ چى بود گفتى آخه) و انقدر شعر هاى مرتبط خوندى و خوب تست زدى كه بهت لبخند بزنه و لبخند..خب..آفرين *-*
پ.ن ٣:انقدر كيف ميدن اين عنوان هاى دلبرانه ى سوسكى اىِ كه فقط خودت ميدونى چى به چيه :))
پ.ن ٤: خوشحال ترين م كه نظرِ مثبتِ سآرا رو به خريد بليت براى فردا جلب كردم..خوشحال ترين ن ن ^_^
پ.ن ٥: براى جشن گرفتنِ اين همه خوشحالى هاى مختلفِ امروز چه كارى بهتر ازينكه امروز رو درس نخونىُ خودت رو به تماشاى فيلم دعوت كنى؟ :)
پ.ن ٦: زندگى تون رو با كسى شريك شيد كه ادبيات بدونِ و اشعارِ فوق العاده ى بزرگان رو از قولِ خودش و در وصفِ شما براتون بخونه..شيرين ترين حالت رو بهتون منتقل ميكنه شنيدنِ اين اشعار از زبانِ كسى كه دل در گروِ مهرش داريد :")
چند سالِ ديگه ميگم ١٥ـِ آذر بود.....برچسب : نویسنده : messageinabottle بازدید : 138